حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی حایری، فرزند آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری، به تاریخ چهاردهم ماه ذی الحجهالحرام سال 1334 ه . ق. در شهر اراک دیده به جهان کشودند و تا سن 6 سالگی در اراک و بعد از این به قم آمدهاند.
آیت الله حاج شیخ مرتضی نزد اساتید بزرگی چون:
1 -آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری - پدر بزرگوارشان -
2 -مرحوم آقای بروجردی (ره)
3 -مرحوم آقای حاج سید محمد حجت
4 -مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری (ره)
5 -مرحوم آقای سید محمد داماد (ره) و همچنین حضرت آیت الله گلپایگانی کسب فیض نمودند.
معظم له دارای آثار و تألیفاتی است از جمله:
1 -کتاب ابتغاء الفضیله فی شرح الوسیله
2 -رساله صلاه الجمعه
3 -رسالهای در طهارت
4 -رسالهای در صلاه مسافر
5 -رسالهای در خلل صلاه
6 -رسالهای در خمس
7 -دوره اصول که در 3 مجلد تألیف شده
8 -پرتوی از انوار آسمانی
9 -یاداشتهای ایشان که بصورت کتاب است
10 -مجموعه چند منبر از منابر ایشان
11 -مباحثی در تفسیر سوره حمد
آیت الله شیخ مرتضی حائری علاوه بر مقام فقاهت و علمی بالا، دارای طبع شعر نیز بودند و اشعاری از سرودههای اثر طبعلطیفشان در دسترس علاقهمندان به شعر و ادب است.
وی به تاریخ شب 24 ماه جمادی الثانی سال 1406 ه. ق. برابر با 25 اسفند سال 1364 ه . ش. به ملکوت اعلی پیوست و بهدیدار حضرت دوست و عزیزانی که یک عمر در عشق سوزان آنان میسوخت واصل گردید.
پس از تشییع جنازه و مراسم نماز به سوی مسجد بالاسر بردند و پائین پای پدر بزرگوارشان - که خود استاد و مرادش نیز به شمارمیرفت - به خاک سپردند.
از اوست:
در خصال آمد که نورهشتمین
آفتاب آسمان علم و دین
لابس خلعت ز خلوتگاه دوست
آنکه رازعلمالاسماء دراوست
مظهر اسماء خلاق مبین
جانشین ذات رب العالمین
گفت هرکس کاو بیایدسوی من
ترک کوی خود کنددر کوی من
من به دیدارش رومدیگر سرا
وارهانم زائرم را از بلا
او اگر یک بار آید نزد من
من سه باراورا بیابمدرمحن
اندر آن هنگامه پر هیمنه
که گهی از میسره گه میمنه
نامههای بندگان،ازخوب وبد
سوی صاحب نامهها پران شود
واندرآن معبرکهمیبایدعبور
ازصراط ورفتن ازظلمتبه نور
واندرآنموقف کهوقت سنجشاست
گاه سنجش غیر گاه بخشش است
اندر این هنگامههای پر خطر
که نباشدعفو و بخشش در نظر
میدهم سرمایهای از نور خود
از گران سرمایه موفور خود
تا که میزان عمل سنگین شود
نامههاچون بوستانرنگین شود
با همان سرمایه با اذن اله
راه را سازم برایش شاهراه
ای علی عالی ،ای نور خدا
ای که باشی بر رضای حق رضا
من به دیدارت مکرر آمدم
لطفها باید پیاپی ، دم بدم
هم بدنیا هم به عقبی بایدت
لطفهائی که تو را میشایدت
در پناه خود همی گیری مرا
با جمیع دوستان و اقربا
در دلم نور معارف افکنی
واز خرافات جهان دورم کنی
از تو خواهمای ولیی اتقیاء
ای مهین سبط، امیر الاوصیاء
وقت مردن کلبهام روشن کنی
از قدومت گلخنم گلشن کنی
روی مهر توبهشت استای رضا
بلکه باشدازبهشت،اکبر، رضا
آنچه گفتم،خواهازربالوجود
آنکهاو بوداست وغیراونبود
سیصدوهشتادونه بعداز هزار
چون شدازهجرت بیادوصل یار
حائری گفتاین چکامهبهردوست
چشموی هموارهدرتشریف اوست
سیدی،دعبل زتوچیزی نخواست
خودمشرف شدبخلعت فوق خواست
لیک من خواهمصله بی انتها
وین طلب باشد زمثل تو روا
وین طمع نبودزموجودی که او
با وجود مطلق آمد روبرو
حبیب
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 ساعت 05:39 ق.ظ