یکی‌ دیگرازسلاطین‌ آل‌ مظفر که‌ جایگاه‌ ویژه‌ای‌ درتاریخ‌ ملی‌ ایران‌ دارد، شاه‌ منصورمیبدی‌ است‌.
دکتر محمد ابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌ می‌نویسد: "... او پسر شاه‌مظفر بود و مظفر پسر مبارزالدین‌ محمدمیبدی‌(1)".
خواجه‌ شمس‌ الدین‌ حافظ شیرازی‌ طلوع‌ حکومت‌ اورا چنین‌ ستوده‌ است‌:
بیا که‌ رایت‌ منصور پادشاه‌ رسید
نویدفتح‌وبشارت‌ به مهروماه‌ رسید
جمال‌ بخت‌ زروی‌ ظفر نقاب‌ انداخت
‌کمال‌ عدل‌ به‌فریاد دادخواه‌ رسید
سپهر،دورخوش‌ اکنون‌ زندکه‌ ماه‌ آمد
جهان‌ بکام‌دل اکنون‌ رسدکه‌ شاه رسید(2)
نام‌ شاه‌ منصوردر سلسله‌ای که دربرادروپسرکشی‌ بی‌همتا بود، به‌ عنوان‌حسن‌ ختام‌ خاندان‌
آل مظفر خوش می‌درخشد.
علامه‌ شبلی‌ نعمانی‌ هندی‌ می‌نویسد: " ...شاه‌ شجاع‌ در سال‌ 783 هجری‌ درگذشت‌ و بعداز او شاه‌ منصور بن‌ محمد مظفر پادشاه‌ شدو اوهم‌ از پادشاهان‌ مقتدروصاحب‌ شوکت‌ و جلال‌ بوده‌ است‌(3)".
وقایع‌ اتفاقیه‌ در عصر شاه‌ منصور به‌ تفصیل‌ در کتب‌ تاریخ‌ آمده‌ است‌ و در میان‌ دست‌ نوشته‌های‌ گونه‌گون‌ شاید بتوان‌ کتاب‌ شاه‌منصور پهلوان‌ گرز هفده‌ من‌ تألیف‌ استاد معظم‌ دکتر محمد ابراهیم‌ پاریزی‌ را بهتر از دیگر تذکره‌ها بشمار آورد و جان‌ مطلب‌ دروقایع‌ عصر او مقاومت‌ دلیرانه‌ است‌ در مقابل‌ یورش‌ تیمور لنگ‌.
علامه‌ شبلی‌ نعمانی‌ هندی‌ خلاصه‌ این‌ نبرد را چنین‌ یادآور شده‌ است‌: " ستاره‌ اقبال‌ منصور در اوج‌ بود که‌ تیمور به‌ شیراز هجوم‌برد. منصور اگرچه‌ نهایت‌ درجه‌ دلیر و صاحب‌ عزم‌ و اراده‌ بوده‌ است‌، لیکن‌ صیت‌ عظمت‌ و سطوت‌ تیمور آنقوت‌ تمام‌ عالم‌ را فراگرفته‌ بود، لذا وی‌ خواست‌ که‌ از شیراز خارج‌ بشود، ولی‌ به‌ دروازه‌ شهر که‌ رسید پیری‌ به‌ او گفت‌ شما که‌ از مدتی‌ پادشاهی‌ کردیدحال‌ رعایای‌ خودت‌ را در مصیبت‌ و بلا انداخته‌ کجا می‌خواهید فرار کنید؟ منصور از همانجا برگشت‌ و فقط با دو هزار لشکر بر سرتیمور تاختن‌ گرفت‌. افواج‌ تیمور را پی‌ در پی‌ شکست‌ داد تا به‌ قلب‌ سپاه‌ رسید، شمشیرش‌ را کشیده‌ به‌ طرف‌ تیمور حمله‌ برد، قماری‌ایتاق‌ نام‌ یکی‌ از افسران‌ با پسرش‌ شمشیر او را دفع‌ نمودند، چهار بار با شمشیرش‌ حمله‌ به‌ تیمور برد، در هر بار افسر مزبور در میانه‌حائله‌ گردید و تیمور را حفظ نمود. بالاخره‌ لشکر از چهارطرف‌ هجوم‌ برده‌ منصور را به‌ قتل‌ رسانیدند که‌ حتی‌ خود تیمور هم‌ از قتل‌او افسوس‌ خورد و می‌گفت‌ تا به‌ امروز در هیچ‌ معرکه‌ دلاوری‌ همدوش‌ منصور ندیده‌ام‌(4)".
البته‌ ناگفته‌ نماند که‌ حضرت‌ امیر تیمور در این‌ جنگ‌ نابرابر با آن‌ سپاه‌ عظیمی‌ که‌ فراهم‌ آورده‌ بود، از ترس‌ شاه‌ منصور و حملات‌شیرگونه‌ او در کارزار به‌ شهادت‌ تاریخ‌ جامه‌ای‌ برسر انداخته‌ و به‌ خیمه‌ زنان‌ گریخت‌ و شاه‌ منصور به‌ خدعه‌ از پای‌ درآمد.
صاحب‌ حبیب‌ السیر رجزی‌ را در کارزاراز شاه‌منصور نقل‌ نموده‌ است‌ که‌ نقل‌ آن‌ خالی‌ ازلطف‌ نیست:

برآنم‌ که‌ گردنفرازی‌ کنم
‌به‌ شمشیر با شیربازی‌ کنم‌
من‌امروز کاری‌ کنم‌ بی‌گمان
‌که‌ برنامداران‌ سرآیدجهان‌

جنازه‌ شاه‌ منصور را بعد از کارزار به‌ شیراز آورده‌ و در آنجا دفن‌ نمودند.
دکتر باستانی‌ پاریزی‌ می‌نویسد:"امروز مقبره‌ شاه‌ منصور را در دروازه‌ سعدی‌ شیراز در جائی‌ حدس‌ می‌زنند که‌ به ‌"شاهزاده‌منصور" معروف‌ است‌(5). مرحوم‌ علینقی‌ بهروز عقیده‌ دارد که‌ محله‌" در شاهزاده"‌، و جائی‌ که‌ به‌ اسم ‌"گودشاهزاده‌ منصور" معروف‌است‌ همانجا قبر اوست‌ و مردم‌ در آنجا می‌خوانند:

به‌ حق‌ نور به‌ حق‌ آیه‌ نور
به‌ حق‌ کندوبند شازده‌ منصور
که‌ هرکه‌ حاجتی‌ دارد روا کن ‌
گره‌ در کارم‌افتاده‌ تو واکن‌(6)

ملک‌ الشعرای‌ بهار قصیده‌ای‌ در وصف‌ شیراز و مشاهیری‌ که‌ در آن‌ سرزمین‌ مدفونند سروده‌ و در ضمن‌ اشاره‌ای‌ به‌ مرقد شاه‌منصور کرده‌ است‌:

جو تربت ‌ منصور شاه‌ را
مقتول ‌ سمرقندی ‌ لعین‌
گرتربت‌ او یافتی‌، بروب
‌خاک‌ رهش‌ از زلف‌ حورعین‌
بر مدفن‌ شه‌ شیخ‌ برنویس
‌کاین‌مدفن‌ شاهیست‌راستین‌
بر تربت‌ منصور برنگار
کاین‌ تربت‌شیریست‌‌خشمگین‌(7)

بعد از قتل‌ شاه‌ منصورمیبدی‌ به‌ دستور تیمور، تمام‌ خاندان‌ آل‌مظفر به‌ قتل‌ رسیدند. مورخین‌ نوشته‌اند که‌ هفت‌ پادشاه‌ وشاهزادگان‌ زیادی‌ در قید تیمور بودند. روزی‌ او سفره‌ای‌ آراست‌ و مقیدین‌ آل‌مظفررا در زیلویی‌ بر سر آن‌ سفره‌ نشانید. تیموراز شاه‌یحیی‌ پرسید که‌ شما هرگز این چنین‌ در یک‌ سفره‌ طعام‌ خورده‌ایدو یک‌ جا نشسته‌اید؟ سلطان‌ ابو اسحق‌ که‌ مرد دلیری‌ بود، گفت‌: اگرمارااین‌ اتفاق‌ بودتسلط تو بر ما؟ هیهات‌. تیمورازاین‌ کلام‌ به‌ خود آمده‌ و دستور داد همگی‌ را برسرآن‌ سفره‌ گردن‌ زدند. این‌جنایت‌ را در شب‌ دهم‌ ماه‌ رجب‌ سنه‌ 795 هجری‌ قمری‌ در قریه‌ ماهیاراصفهان‌ ضبط نموده‌اند. شاعری‌ هم‌ عصرباآل‌مظفر دراین‌باره‌ سروده‌ است‌:

به عبرت ‌ نگه ‌ کن‌ به‌ آل‌ مظفر
شهانی‌ که‌ گوی‌ از سلاطین‌ ربودند
که‌ در هفتصدوخمس‌ وتسعین‌ زهجرت ‌
دهم ‌ شب‌ ز ماه‌ رجب‌ چون‌ غنودند
چو خرما بنان‌ در زمانی‌ برستند
چو تره‌ به اندک‌ زمانی‌ درودند

خاندان‌ آل‌ مظفر قریب‌ به‌ یک‌ قرن‌ در ایران‌ حکومت‌ داشته‌اند و شایسته‌ است‌ مورخین‌ برجسته‌ کتابی‌ جامع‌ در تاریخ‌ آنان‌ به‌رشته‌ تحریر درآورند.